کد مطلب:314104 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:199

اثر روضه ی قمر بنی هاشم
یكی از گویندگان مذهبی می گفت: به همراه عده ای از وعاظ به شهری می رفتیم. یكی از وعاظ به راننده ی ماشین كه جوانی بود پرخاش كرد، اما راننده ی جوان هیچ گونه عكس العملی از خود نشان نداد و به سكوت مؤدبانه گذراند. وقتی به مقصد رسیدیم، من به جای دوست و اعظم از راننده عذرخواهی كردم، راننده گفت: من با خود عهد كرده ام كه به آقایان علما، مخصوصا گویندگان مذهبی، احترام كنم، هر چند از ناحیه ی آنها ناراحتی ببینم. آنگاه سرگذشت خود را این طور تعریف كرد:

من یك نوازنده و مطرب بودم و مرتكب هر گونه گناه و آلودگی می شدم و اصلا با دین و نماز و روزه رابطه ای نداشتم، تا اینكه ایام عاشورا و عزاداری امام حسین علیه السلام فرارسید. شب تاسوعا خانواده ی من همه به مسجد رفتند و من تنها ماندم. در خانه حوصله ام سر رفت، بلند شدم و بی اختیار به طرف مسجد آمدم. واعظی بر منبر می كرد، در گوشه ای نشستم و گوش دادم. حرفهای او مرا منقلب كرد، مخصوصا موقعی كه به ذكر مصیبت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام رسید و آن شعر عربی را از زبان حضرت نقل كرد، كه در موقعی كه دست راست آن بزرگوار را قطع كردند و فرمود:



[ صفحه 507]





والله ان قطعتموا یمینی

انی احامی ابدا عن دینی



یعنی: به خدا قسم، اگر دست راست مرا هم قطع كنید، من تا ابد از دین خودم حمایت می كنم و دست از یاری دینم برنمی دارم.

این كلام مرا تكان داد و منقلب شدم، اندكی فكر كردم و با خود گفتم: ابوالفضل العباس علیه السلام از دین خود آن قدر حمایت كرد كه شهید شد، آیا من برای دین خود چه كرده ام، در حالی كه خود را علاقمند به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می دانم اما دین خود را ویران كرده ام؟!

اینجا بود كه به خود آمده در همان مجلس توبه كردم، سپس به منزل آمده، تمامی وسایل و آلات و اسباب معصیت را - هر چه داشتم - خرد كرده و بیرون ریختم و به دنبال رانندگی رفتم، خداوند هم یاریم كرد و اكنون وضع زندگیم بسیار خوب است. اگر با آن شغل در میان مسلمانان احترامی و آبرویی نداشتم، اكنون در میان برادران و همسایگان خویش دارای احترام و عزت بوده و به مسائل دینی سخت پایبندم و این از بركت ارشاد و هدایت و گفتار آن عالم است. من نوكر همه ی شما هستم. [1] .


[1] مرحوم شرف الدين عاملي نقل از درسي از مكتب حسين عليه السلام، آيةالله العظمي سيد محمد شيرازي.